- اثر دار
- موء ثر با اثر کارگر عامل چیزی یا کسی که اثر و نشانی از خود بجا میگذارد
معنی اثر دار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارنده اسب صاحب اسب نگاهبان وپرورشگر اسب اسپ دار، فرمانده لشکر سردار سپاه
دارنده اسب صاحب اسب نگاهبان وپرورشگر اسب اسپ دار، فرمانده لشکر سردار سپاه
نجیب، اصیل
آنکه مجهز به سپر است دارنده سپر
چیزی که دارای خار و شوک باشد خار آور سیم خار دار، کرمی که در مصر و هندوستان زیاد دیده میشود و از مهمترین آفات پنبه است
ازد، بر پا، آژیر
ساربان شتر بان
با اصل و نسب، اصیل، نجیب، نژاده، پاک فطرت، پاک سرشت، اصل پاک، آزاده نژاد، با اصل، استخوٰان دار
اصل داران (اصل داران پاک): مردمان پارسا و مقدس، انبیا و اولیا
اصل داران (اصل داران پاک): مردمان پارسا و مقدس، انبیا و اولیا
پارسی تازی گشته تبر دار دارنده تبر
ننگین
انکه دارای کار شغلی است، عامل والی حاکم: (پس شداد بخلیفتان خویش نامه نوشت بجهان اندر هر کجا پادشاهی وی بود امیران و خلیفتان و کار داران و وکیلان و استواران وی بودند و آنچه بدین ماند) (تاریخ بلعمی)، وکیل مامور، سکه زننده سازنده پول، مامور سیاسی که در غیاب وزیر مختاریا سفیر کبیر موقتا. نمایندگی دولت خود را نزد دولت دیگری عهده دار میشود شارژدافر یا کار دان فلک. هفت سیاره
آنکه دارای مادر است. یاپدر دار، آنکه از مادر خود نگاهداری کند
کسی که دارای مهر است، کسی که در در بارهای قدیم سمت مهرداری داشته (صفویه)، توضیح در عهد صفویان مهردار یا وزیر مهر همیشه در مجلس شاه نزدیک وی می نشسته است. مهر داران شاه سه تن بوده اند: یکی مقرب الخالقان مهر دار مهر همایون یا وزیر مهر دیگری مهر دار مهر شرف نفاذ و این دو هر یک قسمتی از نامه ها و فرمانهای شاهی را مهر میکرده و برخی از احکام را نیز بهر دو مهر میرسانیده اند. سومی مهر دار قشون که فقط احکام مربوط بسرداران و سپاهیان و مسایل جنگی را مهر میکرد: (او را مهر دار کرد که همه وقت در پیش نظر نشسته بشرف مکالمه و همزانی مشرف باشد)
هنرمند
پاداشمند
آزاد
قرار گرفته بر درخت، برداشته وبلند شده وبمعنی قبول کننده
زرشک